دیدار دوست دیدن

وقتی در شبی از شب های مهتابی خدا، زار و نزار و خسته و با پاهای پُر آبله و سلانه سلانه در مملکت غریب! با چشم های نیمه باز از زور بی خوابی و خستگی و با دلی مشعوف از زیارت روح فزای امیر مومنان در ایوان مطلّای نجف، در راه بازگشت به هتل – و هتل که چه عرض کنم، مهمان پذیری که در و دیوارش را ام دی اف کرده اند که مگر شکل مسافرخانه شود – ناگاه چشمت بخورد به مرکز عرضه ی!!! اینترنت و بقول عرب ها (اِتیرنت) و انگار که جان تازه یافته باشی در برهوت بی خبری از اخبار و رویدادها و اتفاقات دنیای مجازی و کج کنی سمت ساختمان نیمه مخروبه ای که تو در توست و بعد دنباله کردن چند فلش راه نما برسی به اتاقی که بیشتر شبیه اتاق خیاط خانه هاست تا کافی نت! که ایمیلی چک کنی و فیس بوکی ببینی و اگر شد پستی بنویسی، به ناگاه در اولین کابین آن عرضه گاه اینترنت پرسرعت! ببینی تقی دژاکام نشسته و چندتای دیگر از بچه های فضای مجازی، دیداری که هیچ تصورش را نمی کردی و ذوق کنی از دیدار دوستان نادیده ای که تو را به اسم و نه شکل می شناختند و جلوه ی دیگری از جلوات سفر برایت متجلی شود.
یاد دولت دیدار دوست دیدن در شب های آرام و پدارم نجف الاشرف به خیر…

دیدگاه‌ها

بخش دیدگاه‌ها بسته شده است.