اینروزها که همه احساس تکلیف کرده و میکنند و خواهند کرد،
وقتی که همه مشغول تعریف تکلیف و لابیهای سنگین جهت جلب این و آن به ادای تکلیف به نفع این و آنند،
من بی تو
منِ بی تو؛
احساس بلاتکلیفی میکنم…
آنسان که سرود؛
“بی تابتر از جانِ پریشان در تب
بی خوابتر از گردشِ هذیان بر لب
بی رویتِ روی او بلاتکلیفیم
مثلِ گلِ آفتابگردان در شب” +